سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پنهان بمان
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره وبلاگ


نوشته های من..... "نوشتن" از علایق من است. با دل مینویسم، باشد که به دل بنشیند....

 "باران" که می بارد...

هوا "صاف" می شود.

واکنون!

هوای دلم "صاف صاف" استــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خدایم!

ما را از "رحمتت"

از "باران"

چه در "آسمان زمین"، از دریچه "ابر"

چه در "آسمان دل"، از دریچه "چشم"

محروم مساز به سیه حالیمان

این "هوای آلوده" پس چگونه "پاک" شود؟؟؟؟

بگذار ببارد

بگذار بباریم

*باران که می بارد

هوا صاف می شود*

و اینجاست که می فهمم چرا گفته ای

*در دل های شکسته هستی*

"دل که می شکند"

"رعدی "می زند

و می بارد

و آسمان دل صاف صاف می شودــــــــــــــــــــــــــــــــــ




موضوع مطلب :

          
شنبه 93 بهمن 25 :: 12:46 صبح

خدایا!

"لحظه ای" مرا "بی نگهت" مگذار....

اما نه!

بگذار "حقیقت" را بگویم....

کمک کن، دلم لحظه ای بی درک "مدام نگهت" نتپد

"بی درک نگهت مگذار"......

آری......

 

"لحظه ای" مرا "بی درک نگهت" مگذار.




موضوع مطلب :

          
چهارشنبه 93 بهمن 8 :: 10:50 عصر

چند روزی بود در دلم با تو  نجوا  می کردم : ممنونم که "هوایم را داری".....

ساعتی پیش مستندی دیدم که دگرگون ترم کرد....

(گوساله ای متولد شد و در چنگال کفتاران افتاد. شیری رسید و حال به ظاهر در چنگال شیر است، تازه متولد شده حتی نمی داند که شیر دشمن است، بیچاره به آغوش شیر میرود و شیر.....

نمی دانم چه شده، معجزه تو است که این شیر هم دلش به رحم آمده باورم  نمیشود به آغوشش کشیده با او بازی میکند.....

آنقدر پیشش میماند تا خطری نباشد)

"باورم نمی شود"

آری از "کوچکی ام" است که باورم نمی شود

باورم نمی شود

تو "هوای" این بچه گوساله را هم داری

مگر می شود "هوای ما" را نداشته باشی

مگر می شود؟

"هوایم را داری" و این روزها

 برای "من زمینی"، برای "من ظاهر بین"، برای" من که صبر گذر زمان را ندارم"، برای "من که خوب را فقط در تعاریف و انتظارات خود می دانم"، برای "من که لبریزم از کوچکی ها" برای من که.......

آری برای این" من"

چه زیبا نشان داده ای که

"هوایم را داری"

چه روشن است

 و چه آرام دلم.....

اکنون با چشم سر می بینم

و اکنون می فهمم که تو

"همواره هوایم را داری"

 هوایت را به آغوش میکشم و برای "همواره دیدن "

کافیست چشمان "سر" را ببندم

چشمان "دل" را بگشایم

کافیست" مدد" کنی به بینا شدن

کافیست مدد کنی

آنوقت است که می بینم من در هوای خودم، حال و هوای جان را ز کف داده بودم ، بی هوا ، هوای تو را نمی دیدم

الهم!

"درک"، عطا کن

به این "زمینی کوچک" درک، عطا کن

"درک" که بیاید، "صبر" هم دست در دستش می آید

صبر که بیاید دیگر تعاریف من "خوب و بد" نمی کنند

همه عطای تو میشود خوب

هرچند در زمین این ماییم که " بد" را تعریف میکنیم

"ما بد تعریف میکنیم".




موضوع مطلب :

          
شنبه 93 دی 13 :: 12:8 صبح

لحظه های من....

لحظه ها، همه، "عطای" توست...

لحظه های من، ولی، غافل از عطای توست...

در ورای بودن است

بودن است و لیک "نبودن" است

لحظه های من:

"وجود من" حال را سیر میکند

لحظه های من، "غم گذشته" را

"وجود من" حال ر ا سیر میکند

لحظه های من، "غرق آینده" را

وجود من

کالبدم

حال را"فقط سیر" میکند

سیر میکند

و لحظه ها ز دست میروند

پایان خط کجاست؟

سمت و سوی رفتنت کجاست؟

لحظه ها گذر میکنند از کنار تو

ایستادنت میان دیروز و فردا خطاست

"حال "را برو

لحظه ها را نفس بکش

حرکت لحظه ها "با تو" است

چشم را بدوز بر" راه پیش رو"

نظاره کن راه را و

"حال" را برو

نگاهی کن وبگذر از آنچه" بود و "گذشت "

بین تا بدانی اش، کنون

"حال" را برو

"حال" را نفس بکش

لحظه لحظه های این عطا را نفس بکش، حال می رود، " گذشته " می شود و آغوش می کشد "آینده" را

لا جرم......

حال را اگر،" دریابی اش"

گذشته "زیبا" و آینده "امید" می شود

"حال" را برو

ولیک به ز آن: "حال را خوب رو............................."




موضوع مطلب :

          
جمعه 93 آذر 28 :: 2:15 عصر

خواستم گریه کنم

اشک صدایم زد و گفت

گو مرا با تو چه شد سیل شدن در راه است

گفتمش نام" حسین" آمده چشمان مرا صیغه ی ماه است

 

 

"م" عرفت

"ح" سین و

"ر" اهش را

"م" حب بودن است....

محرم

تکرار مکررات نیست....

محرم "جاری" زمان است

و "عاشورا" روز های زمانه و

"حسین" لحظه لحظه آن است

و این من هستم که در حصر زمان و مکان از هزار و چندصد سال پیش هم " عقب" تر هستم

و تو زنده ی تاریخی

و من.......

 

سینه میزنم

نه به داغ تو

تو زنده ی زمانه ای

سینه میزنم به داغ دلی که مرده است و نبودن هایش را میتپد

بیدار شو

بیدار شو

به نام یا حسین

بیدارشو دلم.......




موضوع مطلب :

          
سه شنبه 93 آبان 6 :: 3:56 عصر
<   1   2   3   4   5   >   
لوگو
نوشته های من.....
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 14
  • بازدید دیروز: 3
  • کل بازدیدها: 42978