لحظه های من....
لحظه ها، همه، "عطای" توست...
لحظه های من، ولی، غافل از عطای توست...
در ورای بودن است
بودن است و لیک "نبودن" است
لحظه های من:
"وجود من" حال را سیر میکند
لحظه های من، "غم گذشته" را
"وجود من" حال ر ا سیر میکند
لحظه های من، "غرق آینده" را
وجود من
کالبدم
حال را"فقط سیر" میکند
سیر میکند
و لحظه ها ز دست میروند
پایان خط کجاست؟
سمت و سوی رفتنت کجاست؟
لحظه ها گذر میکنند از کنار تو
ایستادنت میان دیروز و فردا خطاست
"حال "را برو
لحظه ها را نفس بکش
حرکت لحظه ها "با تو" است
چشم را بدوز بر" راه پیش رو"
نظاره کن راه را و
"حال" را برو
نگاهی کن وبگذر از آنچه" بود و "گذشت "
بین تا بدانی اش، کنون
"حال" را برو
"حال" را نفس بکش
لحظه لحظه های این عطا را نفس بکش، حال می رود، " گذشته " می شود و آغوش می کشد "آینده" را
لا جرم......
حال را اگر،" دریابی اش"
گذشته "زیبا" و آینده "امید" می شود
"حال" را برو
ولیک به ز آن: "حال را خوب رو............................."
موضوع مطلب :